70.

طبقـہ ی چهارم ڪـہ باشی پنجرہ ها را ڪـہ باز ڪنی -اگر پنجرہ ای باشد- می توانی هوای آزاد را بفرستی تووی ریـہ هایت -اگر ریـہ ای باشد- سیگارهایت را می شماری یڪی را می گذاری گوشـہ ی لب -اگر سیگاری باشد- و فڪر می ڪنی چطور بزنی بیرون از این مستطیل تاریڪ ڪـہ داری جزیی از خاڪ دیوار هایش می شوی ڪـہ ذرّـہ ذرّـہ ذرّه. خاطرہ هایت را از دست می دهی -اگر خاطرہ ای باشد- درد می ڪنند استخوان هایت ڪـہ دارند از توو خالی می شوند درد می ڪنند استخوان هایت - ڪـہ تنها چیزی هستند

تبلیغات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

دانلود رمان دانش رهگذر closed Cruz9zdj Diary به فروشگاه موبایل آنلاین خوش آمدید کرج هوم اینجا همه چی هست