طبقـہ ی چهارم ڪـہ باشی پنجرہ ها را ڪـہ باز ڪنی -اگر پنجرہ ای باشد- می توانی هوای آزاد را بفرستی تووی ریـہ هایت -اگر ریـہ ای باشد- سیگارهایت را می شماری یڪی را می گذاری گوشـہ ی لب -اگر سیگاری باشد- و فڪر می ڪنی چطور بزنی بیرون از این مستطیل تاریڪ ڪـہ داری جزیی از خاڪ دیوار هایش می شوی ڪـہ ذرّـہ ذرّـہ ذرّه. خاطرہ هایت را از دست می دهی -اگر خاطرہ ای باشد- درد می ڪنند استخوان هایت ڪـہ دارند از توو خالی می شوند درد می ڪنند استخوان هایت - ڪـہ تنها چیزی هستند
درباره این سایت